ترجمه مقاله

متناقض

لغت‌نامه دهخدا

متناقض . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) عهدشکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عهد و پیمان شکننده . || کسی که خراب میکند بنا را. (ناظم الاطباء). || آن که واز میکند تاب ریسمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به تناقض شود. || مخالف . عکس . ناموافق و نقیض هم باشنده : ولیکن روا نباشد که قول خدای متناقض باشد. (جامعالحکمتین ، از فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله