ترجمه مقاله

متنقض

لغت‌نامه دهخدا

متنقض . [ م ُ ت َ ن َق ْ ق ِ ] (ع ص ) ترکیده و کفیده و چاک شده و شکافته شده . (ناظم الاطباء). || خون قطره قطره چکیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنقض شود.
ترجمه مقاله