ترجمه مقاله

متهافت

لغت‌نامه دهخدا

متهافت . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) پیاپی آینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گروه به سرعت و پیاپی ازدحام کننده . (ناظم الاطباء). || به خطا و شر درافتاده :
مضی علم العلم الذی کان مقنعاً
فلم یبق الا کاذب متهافت .
یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| کهنه و فرسوده گردیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) . || پاره پاره افتاده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهافت شود.
ترجمه مقاله