ترجمه مقاله

متهالک

لغت‌نامه دهخدا

متهالک . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) بر بستر افتنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). افتاده . و بی آرام در بستر افتاده . (ناظم الاطباء). || خمان و چمان رونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . کسی که بطور گستاخی و شوخی و خمان وچمان میرود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهالک شود.
ترجمه مقاله