ترجمه مقاله

متواری وار

لغت‌نامه دهخدا

متواری وار. [ م ُ ت َ / م ُ ] (ص مرکب ) متواری گونه :
دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر
با یکی پیرهن زورقئی طرفه به سر
از سر کوی فرودآمد متواری وار
کرده از غایت دلتنگی از اینگونه خطر.

سنائی .


رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله