ترجمه مقاله

متکلف

لغت‌نامه دهخدا

متکلف . [ م ُ ت َ ک َل ْ ل ِ ] (ع ص ) پیش آینده به کاری که افزون باشد از حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، متکلفین :
متکلف به نغمه در قرآن
حق بیازردو خلق را بربود.
سعدی (کلیات چ فروغی مواعظ ص 172). || کسی که کاری رابخود گیرد بی فرمودن کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). آن که کاری را متعهد شود و به رنج و زحمت انجام دهد. (از فرهنگ فارسی معین ). || زحمت کشنده . (ناظم الاطباء). آن که رنج برخورد نهد و محنت کش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). که برنج و زحمت کاری کند یا کوششی نماید در انجام دادن کاری یا ابداع اندیشه ای رجوع به متکاوس شود.
ترجمه مقاله