ترجمه مقاله

متی

لغت‌نامه دهخدا

متی . [ م َ تا ] (ع اِ، ق ) اسم استفهام در زمان است . (از اقرب الموارد) ) (از محیطالمحیط). جهت سؤال از زمان . نحو متی نصراﷲ و نحو متی یجاری به . (از منتهی الارب ). کی و چون . (آنندراج ) (غیاث ). ظرف غیرمتمکن است به معنی کی و چه هنگام و چه وقت و آن را مانند اسم استفهام استعمال می کنند و بدان سؤال از زمان می نمایند. مانند متی نصراﷲ، یعنی کی و چه هنگام است یاری خدا. (ناظم الاطباء). || و جهت شرط و جزا نیز: متی تذهب اذهب و متی اضع العمامه تعرفونی . (از منتهی الارب ). مانند اسم شرط که دو فعل را جزم کند: متی اضع العمامة تعرفونی ؛ یعنی هر زمان عمامه بگذارم مرا می شناسید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و متی ما یعنی هرگاه و هرکجا. (ناظم الاطباء). هرگاه . (آنندراج ) :
حضوری گر همی خواهی ازو غائب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها.

حافظ (دیوان چ قزوینی وغنی ص 2).


|| حتی متی و یا الی متی یعنی تا کی و تا چند. (ناظم الاطباء). || به معنی من ، نحو اخرجها متی کمة. (از منتهی الارب ). یکی از حروف است بمعنی مِن . (ناظم الاطباء). حرف است بمعنی «من » یا «فی » و «این » در لغت هذیل گویند اخرجها متی کمة، ای منه و ادخلها متی کمة،ای فیه . (از اقرب الموارد). || به معنی وسط. نحو وضعه متی کمی ؛ ای وسط کمی . (از منتهی الارب ).اسمی است مرادف وسط: و ضعه ُ متی کمی ؛ ای فی وسطه . وسط و در میان در لغت هذیل . یقال و ضعته متی کمی ؛ ای وسط کمی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله