ترجمه مقاله

متی

لغت‌نامه دهخدا

متی . [ م َت ْی ْ ] (ع مص ) دراز کشیدن . (از منتهی الارب ). دراز کشیدن ریسمان و جز آن را. (ناظم الاطباء). متی الحبل یمتیه متیاً (یائی )؛ کشید آن را. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || به دورو دراز سیر کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله