ترجمه مقاله

مثبر

لغت‌نامه دهخدا

مثبر. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) مجلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محل نشستن انسان ، و ابن اثیر گوید غالباً در مورد شتر گویند. (از ذیل اقرب الموارد). || محل قطع. || مفصل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). محل فصل . (ناظم الاطباء). || آنجا که کودک بر زمین آید. (مهذب الاسماء). محل زادن زن و گویند هذا مثبره ؛ ای مسقط رأسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جایی که زن و یا حیوانی می زاید. (ناظم الاطباء). جایی که زن در آنجا می زاید. (از اقرب الموارد). || جای زادن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کشتنگاه شتر قمار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله