ترجمه مقاله

مثعنجر

لغت‌نامه دهخدا

مثعنجر. [ م ُ ع َ ج َ ] (ع اِ) آنجا که آب بیشتر بود در دریا. (مهذب الاسماء). میانه ٔ دریا و جای ژرف از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). وسط دریا. (از اقرب الموارد). المثعنجر الماء؛ وسط دریا و آبی که در دریا شبیه آن نباشد. (از محیطالمحیط). || کنار دریا و منه قول ابن عباس و قد ذکر علیاً: علمی الی علمه کالقرارة فی المثعنجر؛ یعنی علم من در مقام مقایسه با علم علی مانند برکه ٔ خردی است که در کنار دریا نهاده باشد. (از محیطالمحیط).
ترجمه مقاله