ترجمه مقاله

مثغور

لغت‌نامه دهخدا

مثغور. [ م َ ] (ع ص ) دندان فتاده . (مهذب الاسماء). کودکی که دندان شیر او بیفتد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کودک دندان افتاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دهان صدمه خورده و کوفته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله