ترجمه مقاله

مثنان

لغت‌نامه دهخدا

مثنان . [ م َ ] (اِ) به لغت سریانی درخت کرم دانه را گویند و آن نوعی از مازریون است . (برهان ) (آنندراج ). مأخوذ از سریانی ، قسمی از مازریون . (ناظم الاطباء). مایرهوف گوید نام عربی مزبور را عموماً مَثنان آورده اند، محتملاً این کلمه از سریانی آمده و آن را با «ثیملئیا» یا «خملئیا» ی یونانی تطبیق کرده اند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). نباتی است که کرم دانه ثمر اوست و آن دو قسم است یکی را شاخه ها به قدر دو ذرع و گلش سفید و مابین گل ثمرش می روید شبیه به تخم مورد و مایل به استداره و بعد از رسیدن سرخ می شود و پوست او صلب و سیاه و مغز او سفید و جرم دانق و ... نیز نامند.و قسم دیگر او در مصر کثیرالوجود است منبتش کنار آبها و ریگزارها و نباتش به قدر دو شبر و چتری و برگش مانند برگ ابهل و در پهلوی هم و گلش زرد و باریک و تخمش مایل به سفیدی و بقدر تخم انجره است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قسمی از دافنه و آن درختی است که نام آن در کتب آمده است . لیکن گااوبا می گوید آن را در ایران ندیده است . گرم دانه . ثومالاآ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کرم دانه شود. || سداب کوهی را گویند که در تداول دانه هایش را اسپند نامند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله