ترجمه مقاله

مجاز

لغت‌نامه دهخدا

مجاز. [ م َ ] (اِ) (محرف مزاج ) در تداول عامه ، مزاج . (فرهنگ فارسی معین ) : دیگر اراده این بود که در کورنش آخر احوال خود را به پادشاه جمجاه خورشید کلاه عرض نمائیم چون مجاز مبارک پادشاه بقرار نبود عرض نشد مبادا کلفت خاطر شود ... (نامه ٔ پیرقلی بیک ایلچی شاه عباس به بوریس گودونف تزارروسیه ، از زندگانی شاه عباس تألیف نصراﷲ فلسفی ).
ترجمه مقاله