ترجمه مقاله

مجاهدة

لغت‌نامه دهخدا

مجاهدة. [ م ُ هََ دَ ] (ع مص ) مجاهدت . مجاهده . با کسی کارزار کردن در راه خدای تعالی . (تاج المصادر بیهقی ). کارزار کردن با دشمنان در راه خدا. جهاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). با کسی کارزار کردن . (ترجمان القرآن ص 86). || کوشش کردن . (ترجمان القرآن ). || (اصطلاح تصوف ) وادار کردن نفس بر مشقتهای جسمانی و مخالفت با هوای نفس در هر حال . (از تعریفات جرجانی ). مجاهدة در نزد صوفیان عبارت است از کارزار کردن با نفس و شیطان ... مجاهدة صدق نیازمندی به سوی خدای تعالی باشد بوسیله ٔ بریدن از هر چه ما سوای اوست ... مجاهدت باز داشتن نفس است از شهوات و بر کندن دل است از آرزوها و شبهات . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مجاهدت شود. || در شرع پیکار با نفس اماره است با وادار کردن آن بدانچه وی را سخت و ناگوار و در شرع پسندیده است . (از تعریفات جرجانی ).
ترجمه مقاله