ترجمه مقاله

مجدود

لغت‌نامه دهخدا

مجدود. [ م َ ] (ع ص ) بخت مند. (منتهی الارب ). صاحب بخت و روزی . (آنندراج ) (غیاث ) (از اقرب الموارد). بخت مند و آن که صاحب حظ عظیمی باشد. (ناظم الاطباء). عظیم الحظ. بزرگ بهره . بهره مند.بهره ور. بخت ور. بختیار. نیک بخت . مسعود. محظوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : حق سبحانه و تعالی این نعمت او را گوارنده گردانید و بدین مملکت مجدود و نیکبخت ساخت . (تاریخ قم ص 8). || بریده . جدا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامه ٔ بریده .(از منتهی الارب ). بریده جامه . (ناظم الاطباء). || کسی که دارای جد مشهور نامدار باشد. (ناظم الاطباء). صاحب اجداد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله