ترجمه مقاله

مجلس آرا

لغت‌نامه دهخدا

مجلس آرا. [ م َ ل ِ ] (نف مرکب ) مجلس آرای . مجلس آراینده . آن که با سخنان مطبوع حضار را خوش و سرگرم کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که مایه ٔ آرایش مجالس و محافل باشد. آن که وجودش مجلس را مزین سازد. زینت بخش مجلس :
دریغ آن بر و کتف و بالای اوی
دریغ آن رخ مجلس آرای اوی .

فردوسی .


در جهان تا مجلس و لشکر پدیدار آمده ست
مجلس آرایی نیامد همچنو لشکرشکن .

سوزنی .


هم بر این ایوان نو برتخت خویش
تاجدار و مجلس آرا دیده ام .

خاقانی .


به هر محفل که بنشستی تویی در چشم من زیرا
که چون تو مجلس آرایی نمی بینم نمی بینم .

خاقانی .


فرشته رشک برد بر جمال مجلس من
که التفات کند چون تو مجلس آرایی .

سعدی .


سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی .

حافظ.


ترجمه مقاله