ترجمه مقاله

مجلس گفتن

لغت‌نامه دهخدا

مجلس گفتن . [ م َ ل ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از وعظ گفتن . (آنندراج ). وعظ کردن . موعظه کردن در مسجد و جز آن و بیشتر بر منبر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجلس داشتن : در این خانقاه نزول کرده است و مجلس می گوید و این مردمان به مجلس او رغبت می نمایند. (اسرارالتوحید ص 53). یک روز شیخ مجلس می گفت و خلق بسیار جمع آمده بودند. (اسرارالتوحید). آورده اند که یک روز شیخ ما ابوسعید ... در نیشابور مجلس می گفت . (اسرار التوحید). حسن بصری ... در هفته یکبار مجلس گفتی هر بار که بر منبرشدی اگر رابعه حاضر نبودی فرود آمدی . (تذکرة الاولیاء). نقل است که شقیق در سمرقند مجلس می گفت روی به قوم کرد و گفت ای قوم اگر مرده اید به گورستان و اگر کودکید به دبیرستان ... و اگر بنده اید داد مسلمانی از خود بستانید ... (تذکرة الاولیاء). و رجوع به مجلس داشتن شود.
ترجمه مقاله