ترجمه مقاله

مج

لغت‌نامه دهخدا

مج . [ م َ ] (اِ) به معنی ماج است که راوی و روایت کننده باشد. (برهان ) (ازناظم الاطباء). ظاهراً به مناسبت اسم راوی رودکی این معنی را ساخته اند.(حاشیه ٔ برهان چ معین ذیل ماج ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || ماه را نیز گفته اند که به عربی قمر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماج شود. || (ص ) از اتباع «کج » هم هست که نقیض راست باشد همچو «کج و مج » و مهمل «کج » نیز هست . (برهان ). از اتباع کج هم هست . (آنندراج ). از اتباع کج و به معنی آن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله