مج
لغتنامه دهخدا
مج . [ م َ ] (اِخ ) نام شاعری بوده است راوی رودکی . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 72 و 73). نام راوی شعر رودکی شاعرهم بوده . (برهان ). نام راوی رودکی ... و رشیدی گوید این مخفف مجد است و در قدیم شایع بوده . (آنندراج ). ماج یعنی راوی رودکی . (فرهنگ رشیدی ) :
ای مج کنون تو شعر من از برکن و بخوان
از من دل و سگالش ، وز تو تن و زبان .
تا مدحت او خواندی و گفتی ز شرف کو
استاد سخن رودکی و راوی او مج .
و رجوع به ماج شود.
ای مج کنون تو شعر من از برکن و بخوان
از من دل و سگالش ، وز تو تن و زبان .
رودکی (از فرهنگ رشیدی ).
تا مدحت او خواندی و گفتی ز شرف کو
استاد سخن رودکی و راوی او مج .
شمس فخری .
و رجوع به ماج شود.