ترجمه مقاله

محارست

لغت‌نامه دهخدا

محارست . [ م ُ رَ س َ ] (ع اِمص ) نگهبانی . محافظت و حراست . (ناظم الاطباء).
- محارست کردن ؛ پاس داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ملک قناعت را محارست کنی . (گلستان ).
|| گوش داشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله