ترجمه مقاله

محال گوی

لغت‌نامه دهخدا

محال گوی . [ م ُ ] (نف مرکب ) بیهوده گو.ترفندباف . یاوه گوی . یافه درای : ترشروی باشند و متکبر و محال گوی و بخیل و رعنا. (سیاست نامه ).
ترجمه مقاله