ترجمه مقاله

محتنک

لغت‌نامه دهخدا

محتنک . [م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتناک . لبیشه کننده اسب را. (از منتهی الارب ). || مرد استوارخرد به تجربه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد مجرب و آزموده . || فاتح و غالب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مستولی شونده بر کسی . (آنندراج ). || ملخ خورنده ٔ گیاه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). ملخ که نباتهای زمین را خورد. (آنندراج ). || گیرنده ٔ مال کسی . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله