ترجمه مقاله

محح

لغت‌نامه دهخدا

محح . [ م َ ح َ ] (ع مص ) محوح . محوحة. کهنه گردیدن جامه . || مندرس گردیدن کتاب . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله