ترجمه مقاله

محرض

لغت‌نامه دهخدا

محرض . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) برآغالنده و گرم کننده کسی را بر چیزی . (از منتهی الارب ). برآغالاننده و تحریک کننده و به هیجان آورنده . (ناظم الاطباء). داعی . محرک . مشوق : و بر هر مایه دار معنی ... که رسیدم او را بر اتمام آن مرغب و محرض یافتم .(مرزبان نامه ص 9). چون از ارتکاب منکرات و محظورات مانع و زاجری ندیدند و بر اتباع فرایض و سنن و اقتفاءآثار سداد و رشاد محرض و باعثی نه . (جهانگشای جوینی ). || خریدار اشنان با همه ٔ بضاعت خود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رنگ کننده ٔ جامه با زعفران . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله