محشر کردنلغتنامه دهخدامحشر کردن . [ م َ ش َ ک َ دَ ](مص مرکب ) شور و غوغا برپا کردن . || کاری شگفت و جالب توجه کردن ، چنانکه خطیبی در سخنوری یا شاعری در سخنرانی یا هنرمندی در هنرنمائی و جز آن .