ترجمه مقاله

محصلة

لغت‌نامه دهخدا

محصلة. [ م ُ ح َص ْ ص َ ل َ ] (ع ص )مؤنث مُحَصَّل . || حاصل کرده شده . رجوع به مُحَصَّل شود. || (اصطلاح منطق ) اصطلاحی است در منطق ، رجوع به اثبات و نفی در اساس الاقتباس ص 67 شود. || قضیه ٔ حملی را که در او هیچ لفظ معدول نبود محصله خوانند. (اساس الاقتباس ص 100). محصله .
- قضیه ٔ محصله ؛ قضیه ای است که حرف نفی جزء موضوع و یا محمول آن نشده باشد خواه موجبه باشد یا سالبه . مانند زید کاتب . یا زید لیس به کاتب . (از تعریفات جرجانی ). رجوع به قضیه شود.
ترجمه مقاله