ترجمه مقاله

محقرات

لغت‌نامه دهخدا

محقرات . [ م ُ ح َق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محقرة. ناچیزها و چیزهای خرد و ریزه . (ناظم الاطباء). ریزگان . (منتهی الارب ). صغایر. (تاج العروس ) : طغرل بک ... پیغام . به خلیفه فرستاد که ... به هر وقت به محقرات و جزویات دیوان عزیزرا... ابرام نباید نمود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 20).
ترجمه مقاله