ترجمه مقاله

محم

لغت‌نامه دهخدا

محم . [ م ُ ح ِم م ] (ع ص ) خویشاوند. || نزدیک . || حاضر. || دست رس . || آنک خود را با آب گرم و یا آب سرد می شوید. || کسی که گرفتار تب شده . || آن که در اندوه و رنج افتاده باشد. || مبتلای تب . (ناظم الاطباء). || آن که در زمین تب ناک واقع گردد. || کسی که سیاه می کند. || گرم کننده ٔ آب . (ناظم الاطباء). رجوع به احمام شود.
ترجمه مقاله