ترجمه مقاله

مخش

لغت‌نامه دهخدا

مخش . [ م ِ خ َش ش ] (ع ص ) نره . (منتهی الارب ). ذکر و نره .(ناظم الاطباء). ذکر. (محیط المحیط). || (ص ) مرد دلیر در کار شب . || اسب دلیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازمحیط المحیط). و رجوع به خشاش شود. || کسی که با مردم معاشرت می کند. (از ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله