ترجمه مقاله

مخلفات

لغت‌نامه دهخدا

مخلفات . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع اِ) میراث و چیزهائی که به ارث گذاشته می شود و متروکات و اموالی که از کسی باقی می ماند. (ناظم الاطباء) : جملگی متروکات و مخلفات ناصرالدین در وجوه اطماع ایشان مستغرق شد و خزانه خالی گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 188). او را (الیسع را)بگرفتند و به خوارزم فرستادند و ابوعلی سیمجور به خوس فرستاد و رحل و ثقل و حواشی و مخلفات او برگرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 319). || (در تداول ) وسائل خانه . آنچه که در منزل به کار دارند: اثاثه و مخلفات خانه اش سوخت . || در سفره ، خوردنی های غیر اصلی چون ترشی و شربت و دوغ و...
ترجمه مقاله