ترجمه مقاله

مخلق

لغت‌نامه دهخدا

مخلق . [ م ُ خ َل ْ ل َ ] (ع ص ) تیر هموارکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تیر نسوکرده . (مهذب الاسماء). || نیک تشکیل شده و بطور کمال صورت بسته شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). کودک صورت پدید آمده . (مهذب الاسماء). || به بوی خوش آلوده . معطر.
- دیبای مخلق ؛ به خلوق آلوده . معطر :
باغی که بد از برف چو گنجینه ٔ نداف
بنگرش چو دیبای مخلق شده چون شوش .

ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 413).


ترجمه مقاله