ترجمه مقاله

مخمصة

لغت‌نامه دهخدا

مخمصة. [ م َ م َ ص َ ] (ع مص ) باریک میان کردن . (المصادر). خمصه الجوع خمصاً و مخمصة؛ باریک کرد او را گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به خمص شود. || (اِمص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار چ بنیاد فرهنگ ) (ترجمان القرآن ). گرسنگی مفرط و سوزشی که از گرسنگی در شکم و سینه پیدا شود. (غیاث ) (آنندراج ). گرسنگی سخت و آن حالتی که از نخوردن عارض شود مانند حالتی که از پر خوردن روی دهد. (ناظم الاطباء). || (اِ) مجازاً به معنی غم عظیم اضطراب انگیزمستعمل است . (از آنندراج ) (از غیاث ). بدبختی و غم عظیم اضطراب انگیز. (ناظم الاطباء) در تداول گرفتاری و پیچیدگی در کار. هَچَل و غالباً با افتادن صرف شود.
- در مخمصه افتادن ؛ در هچل افتادن . گرفتار مشکلی سخت شدن .
ترجمه مقاله