ترجمه مقاله

مخنده

لغت‌نامه دهخدا

مخنده . [ م َ خ َ دَ / دِ ] (نف ) جنبنده و خزنده را گویند که مراد حشرات الارض باشد. (برهان ) (آنندراج ).جانوران جنبنده و خزنده مانند مار و دیگر حشرات الارض و هر چیز خزنده و جانوران کوچک . (ناظم الاطباء). || به رفتار آمده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || جنبنده که در جامه افتد، گویند «مخنده درافتاد». (یادداشت ایضاً): هوام ؛ مخندگان . (السامی فی الاسامی یادداشت ایضاً). رجوع به مخیدن شود.
ترجمه مقاله