ترجمه مقاله

مخیل

لغت‌نامه دهخدا

مخیل . [ م ُ خ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آنکه می پندارد و خیال می کند و شک می کند و اندیشه می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه تفرس می نماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه می گذارد خیال را در نزدیکی بچه شتر، تا گرگ از آن بترسد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه بددل می شود و بازمی ایستد از کسی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به گمان افکننده و بشک و تردید اندازنده و به خیال وادارنده : آنچه کرده است از سر تعجیل بوده است به وسوسه ٔ شیطان مسول و توهم نفس اماره ٔ مخیل . (سندبادنامه ص 100). || ابری که آن را بارنده پندارند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخییل شود.
ترجمه مقاله