ترجمه مقاله

مدافعت

لغت‌نامه دهخدا

مدافعت . [ م ُ ف َ ع َ ] (از ع اِمص ) درنگی . تکاهل . مسامحت در ادای دین . (ناظم الاطباء). مماطله . دفعالوقت کردن . مخالفت کردن : مصرح گفته آمده است که اگر آنچه مثال دادیم به زودی آن را امضا نباشد و به تعلل و مدافعتی مشغول شده آیدناچار ما را باز باید گشت . (تاریخ بیهقی ص 74). ثقات ... گفتند روی ندارد فرستادن و در این مدافعت می رفت . (تاریخ بیهقی ). چون دانستند که از مدافعت فایده نخواهد بود. (جهانگشای جوینی ). || مقاومت . مزاحمت . بازداشتگی . ممانعت . (ناظم الاطباء). جلوگیری . دفع کردن . ممانعت کردن . بازداشتن . رجوع به مدافعة شود: پنج فیل با فوجی از مردان کار به مدافعت ایشان فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 426). می خواست تا به مدافعت لشکر اسلام بایستد و نگذارد که کسی از آب بگذرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 425). || راندگی . ردکردگی . از خود دورکردگی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله