ترجمه مقاله

مدرب

لغت‌نامه دهخدا

مدرب . [ م ُدَرْ رَ ] (ع ص ) مرد آزمایش دیده و شدت رسیده و سختی چشیده . (منتهی الارب ). منجد. مجرب . مصاب بالبلایا. (اقرب الموارد). آزموده ٔ ممتحن سختی کشیده . || شتر رام ادب یافته ٔ مأنوس سواری در کوچه ها. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). شتر که دست آموز است و رموک نیست . || (اِ) شیر. (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله