ترجمه مقاله

مدرج

لغت‌نامه دهخدا

مدرج .[ م َ رَ ] (ع اِ) جای رفتن و گذشتن . (منتهی الارب ). راه . (منتهی الارب ). طریق . (از اقرب الموارد). || مدرج النمل ؛ مَدَب ّ. راه مورچه . و هو مثل فی الخفاء، یقال : اخفی من مدرج النمل . (اقرب الموارد). || مذهب . مسلک . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). مدرجة. درج . (متن اللغة). ج ، مَدارِج . || پلکان . راه بالا رفتن . رجوع به مدرجة شود :
بالای مدرج ملکوتند در صفات
چون ذات ذوالجلال نه عنصر نه جوهرند.

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله