ترجمه مقاله

مدر

لغت‌نامه دهخدا

مدر. [ م َ ] (ع مص ) به گل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به گل بیندودن . (زوزنی ). گل اندودن مکان را. (از منتهی الارب ). گل کاری کردن . (یادداشت مؤلف ). جائی را گل اندود کردن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || به کلوخ فراز کردن سوراخ و درز سنگهای حوض را. (از منتهی الارب ). درز سنگهای حوض را با گل گرفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله