ترجمه مقاله

مدفع

لغت‌نامه دهخدا

مدفع. [ م ُ دَف ْف َ ] (ع ص ) شتر نجیب . || شتر خوار و هجین . || مردم رانده و حقیر. (منتهی الارب ). محقور. مطرود. حقیری که به مهمانی رود و نپذیرندش و درخواست کند و ندهندش . (از متن اللغة). مهمانی که قوم او را یکی بر دیگری دفع کند و حواله نماید. (منتهی الارب ). مرد ذلیل . (از متن اللغة). || درویش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || آنکه در نسب خود معروف نباشد، کأنه دفع عنه . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله