ترجمه مقاله

مدنقس

لغت‌نامه دهخدا

مدنقس . [ م ُ دَ ق ِ ] (ع ص ) تباهی افکننده میان قوم . (از آنندراج ). نعت فاعلی است از دنقسة. رجوع به دنقسة شود. || کسی که پست نماید سر را از فروتنی و خواری . (آنندراج ). آنکه خوابیده چشم نگاه می کند. (ناظم الاطباء)(آنندراج ). که سر به خواری و خضوع فرودآرد و به کسرالعین نظر کند. (اقرب الموارد). رجوع به دنقسة شود.
ترجمه مقاله