ترجمه مقاله

مدنگ

لغت‌نامه دهخدا

مدنگ . [ م َدَ ] (اِ) دندانه ٔ کلیدان . (از لغت فرس اسدی ). تزه .(لغت فرس ، هرن ). کلید چوبی باشد که کلیدان را بدان بگشایند. در فرهنگی به معنی دندانه ٔ کلیدان و پره ٔ قفل نیز به نظر درآمده . (جهانگیری چ عفیفی ج 1 ص 813)(از برهان قاطع). کلید چوبین یعنی چوبی خرد که چون او را حرکت دهند چوب کلان که به او در از اندرون بسته است گشاده شود و آن چوب کلان را کلیدان گویند و بعضی به معنی دندانه ٔ کلید گفته اند و در مؤید [ اللغات ] به معنی پره ٔ قفل آورده . (از رشیدی ) (از انجمن آرا). دندانه ٔ کلید باشد، یعنی چون خواهند که در را ببندند آن دندانه ها از بالای در افتد و محکم شود. (اوبهی ) مدنج . (سمرقندی ، یادداشت مؤلف ). در فرهنگ اسدی آن را مرادف تزه یا تژه و به معنی دندانه ٔ کلیدان می نویسد ولی در شاهدی که می آورد [ بیت قریعالدهر ] کلیدان به معنی قفل و مدنگ به معنی چفت یا کلان است [ جای دیگر ] از ظاهر استعمال این کلمه در بیت قریع چنین فهمیده می شود که مدنگ قسمتی از کلان در است که به منزله ٔ رزه یا ظرف دسته است ونیز کلیدان یا کلیددان آن چیزی است که حالا بدان شیطانک می گویند و آن گاهی بر بالا و گاهی بر زیر و گاهی بر یک سوی مدنگ جای دارد و ظاهراً در زمان یا در شهرقریع شیطانک یا کلیدان در زیر جای داشته است و شایدکلیدان خود همان دسته را می گفته اند و در آن وقت از زیر می آویخته است ؟ [ در جای دیگر ] : مدنگ ، تزه ، تژ،تژه ، و آن کلید چوبین کلیدان یعنی کلان یا کلون است .کلید چوبین در. قسمتی از دروند است که زبانه را پذیرد و مدنگ کلیدان است و زبانه یا کلید مدنگ یا زه است (از یادداشتهای مؤلف ). در این ابیات مدنگ به معنی زبان کلیدان و کلون قفل بکار رفته است :
در بفلنج کرده بودم استوار
وز کلیدانه فروهشته مدنگ .

علی قرط (یادداشت مؤلف ).


همه آویخته از دامن دعوی دروغ
چون کفه از کس گاو و چو کلیدان ز مدنگ .

قریع(یادداشت مؤلف ).


خود تو شدی خزانه ٔ ارزاق اهل علم
کردی در خزانه ٔ ارزاق بی مدنگ .

سوزنی .


ایمان کلید جنت و در بی مدنگ نی
دندانه ٔ نیاز گشاینده ٔ مدنگ .

سوزنی .


از خاک بارگاه تو چون سرمه یافته ست
در بند هر دری نبود چون مدنگ چشم .

سیف اسفرنگ .


کون خری دم خری گیر و رو
زآنکه کلیدان نبود بی مدنگ .

مولوی (جهانگیری ).


نه گله را به بیابان بود نیاز شبان
نه خانه را به مواضع بود نیاز مدنگ .

شمس فخری .


|| در این بیت ظاهراً مفهوم کلید از آن استنباط می شود :
نیزه شاه به هرجا که رود بگشاید
سر آن نیزه مگر بر در فتح است مدنگ .

سلمان ساوجی .


|| به معنی چوب پس در انداختن هم هست و با ذال نقطه دار نیز درست است . (برهان قاطع).
ترجمه مقاله