ترجمه مقاله

مدهور

لغت‌نامه دهخدا

مدهور. [ م َ ] (ع ص ) قوم مدهور بهم و مدهورون ؛ فلک زده . آفت رسیده . (از منتهی الارب ). که مکروهی بدو رسیده است . (از متن اللغة). || کشور نمک خیز و شوره زار. (؟) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله