ترجمه مقاله

مدیم

لغت‌نامه دهخدا

مدیم . [ م ُ ] (ع ص ) آنکه از بینی وی خون آید. (منتهی الارب ). راعف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || فرونشاننده ٔ جوشش دیگ به آب سرد. (آنندراج ). نعت فاعلی است از ادامة. || باران پیوسته بارنده . (آنندراج ). رجوع به ادامة شود. || مبتلا به دوران سر. (آنندراج ). ادیم به (مجهولا)؛ مبتلا به دوران سر گردید. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله