مذل
لغتنامه دهخدا
مذل . [ م ُ ذِل ل ] (ع ص ) خواردارنده . (منتهی الارب ). خوارکننده . (مهذب الاسماء). نعت فاعلی از اِذْلال . ذلیل کننده . خواری دهنده . مقابل مُعِزّ :
و آن قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل
دشمنان ز او با مذلت دوستان با اعتزاز.
|| (اِخ ) نام باری تعالی است . (منتهی الارب ).
و آن قلم اندر بنانش گه معز و گه مذل
دشمنان ز او با مذلت دوستان با اعتزاز.
منوچهری .
|| (اِخ ) نام باری تعالی است . (منتهی الارب ).