ترجمه مقاله

مذکار

لغت‌نامه دهخدا

مذکار. [ م ِ ] (ع ص ) آن زن که همه بچه ٔ نر زاید. (مهذب الاسماء). نرزاینده . (دستورالاخوان ). زن که همه پسر زاید و عادتش پسر زادن باشد. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). و کذلک الرجل . (از اقرب الموارد). مرد و زنی که همیشه از او پسر حاصل شود. (فرهنگ خطی ). مقابل مئناث . (یادداشت مؤلف ). ج ، مذاکیر. (مهذب الاسماء). || زمینی که گیاه درشت و غلیظ و خشن رویاند یا در آن گیاه نروید و معنی نخستین غالب است . (از متن اللغة): ارض مذکار؛ تنبت ذکورالبقل . (اقرب الموارد). || فلات مذکار؛ دشت هولناک که در آن جز مردان دلاور نروند. (منتهی الارب ). فلات هولناکی که آن را جز مردان نتوانند پیمود. گفته اند: و انفض الارض انها مذکار. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله