ترجمه مقاله

مذکر

لغت‌نامه دهخدا

مذکر. [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) امراءة مذکر؛زنی که پسر زاید. (مهذب الاسماء). زن که همه پسر زاید. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || طریق مذکر؛ راه خوفناک . (منتهی الارب ). مخوف . (اقرب الموارد). مخوف صعب . مُذَکَّر. (از متن اللغة). || یوم مذکر؛ روز سخت . (منتهی الارب ). جنگ صعب شدید. (از اقرب الموارد). داهیه ٔ شدیده ای که جزمردان مرد در آن پایداری نتوانند. (از متن اللغة). || داهیه ٔ مذکر؛ بلای سخت . (منتهی الارب ). شدیدة. (اقرب الموارد). || ارض مذکر؛ التی تنبت ذکور البقل . (متن اللغة). که گیاه سخت و درشت رویاند. مذکار. رجوع به مذکار شود. || یادآورنده . مذکِّر. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذکار.
ترجمه مقاله