ترجمه مقاله

مذیل

لغت‌نامه دهخدا

مذیل . [ م َ ] (ع ص ) بسیار تفته و بی قرار. (منتهی الارب ). مریضی که قرار و آرام ندارد و ضعیف است . (از اقرب الموارد). رجوع به مذل و مذال شود. || فاش کننده ٔ راز. (منتهی الارب ). مفشی سر. (اقرب الموارد). رجوع به مذل شود. || سست . (منتهی الارب ): مذل رجله ؛ خدرت و فی الاساس : امذلت مفاصله امذالاً؛ فترت . || سمیح . بخشنده . (از اقرب الموارد). رجوع به مذل و مذال شود. || (اِ) نرم آهن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). حدیدالانثی . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله