ترجمه مقاله

مذیل

لغت‌نامه دهخدا

مذیل . [ م ُ ذَی ْ ی َ] (ع ص ) درازدامن : رداء مذیل ؛ چادر درازدامان . (از منتهی الارب ). با دامن بلند. (یادداشت مؤلف ). طویل الذیل . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || کتاب ذیل و تذییل نوشته . (یادداشت مؤلف ). کتابی که اضافی بر آنچه در متن دارد مطالبی در ذیلش نوشته شده باشد. (از اقرب الموارد). ذیل نبشته . || آنکه در بادروزه دارد خود را. (منتهی الارب ). بادروزه پوش . بذاله پوش . (یادداشت مؤلف ). || آنکه کار نفس خود، خود کند. (از منتهی الارب ). آنکه خود کار خود کند نه خادمی و خادمه ای . (یادداشت مؤلف ). متبذل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). مُذیل . متذیل . (متن اللغة).
ترجمه مقاله