ترجمه مقاله

مرابع

لغت‌نامه دهخدا

مرابع. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مربع. (از متن اللغة). رجوع به مِربَع و مربعة (به معنی چوبی که دو طرف آن بگیرند و با آن بار بر پشت ستور نهند) شود. || ج ِ مربع، به معنی باران بهاری . (از اقرب الموارد). رجوع به مَربَع شود. || ج ِ مربع، به معنی اقامتگاه تابستانی و ییلاق . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به مَربَع شود : بستانش حدائق ... نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم و گوش ندیده و نشینده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 11). || جای بارشهای بهار. رجوع به معنی قبلی شود. || منزل ها. مکانها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به معنی سوم شود.
ترجمه مقاله