ترجمه مقاله

مراری

لغت‌نامه دهخدا

مراری . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مروارة. (از منتهی الارب ). رجوع به مروارة شود. || ریسمان که از کنب سازند. (ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) منسوب به مراره به معنی زهر و زهرة: اسهال مراری . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله